(( ای پروردگار من به درگاه تو پناه میاورم در حالی که خود درمانده و زاری کننده و ترسان و هراسان و بی نوا و بیچاره درگاه توام. ای خدای من از ناتوانی و ضعف نفس خویش به تو شکایت میاورم که نمیتوانم بسوی آنچه به دوستان خود وعده کرده ام بشتابم و از آنچه دشمنانت را بر حذر کرده ای پرهیز میکنم و از بسیاری اندوه خود شکوه به درگاه تو میاورم . ای معبودم به من نیرویی عطا فرما که بتوانم سربازی مخلص،پاسداری شجاع،بسیجی صبور باشم و بتوانم از دین و قرآنت دفاع نمایم و دشمنانت را از مملکت الهی به عقب برانم که در این راه نیز افتخار می نمایم . بارخدایا مرا به علت ناسپاس ام خیر آن جهان و این جهان محروم و بی نصیب مگردان و آنچه از گناهان من میدانی بیامرز ، اگر عذابم فرمایی منم که بر خود ستم کرده ام و از حد خود پای بیرون نهادم و فرمان تو را سست کرده ام و مقصر و بی توجه و غافل و سزاوار محرومیتم و اگر بیامرزی تو مهربان ترین مهربانانی .
ای پناه من آنگاه که راهها بر من بسته گردد. ای دست گیرنده من و ای عیب پوش من اگر عیب مرا نمی پوشیدی از رسوا شدگان بودم و ای یاری کننده ی من اگر کمک تو نبود من از شکست خوردگان بودم))
پس شما ای ملت عزیز اگر با کمک های بیدریغ خود جبهه ی نور علیه ظلمت را روشنایی نمی بخشیدید که اگر شما نبودید جنگ به اینجا نکشیده بود و همان سالهای اوٌل جنگ شکست خورده بودیم ، پس باز هم به کمک های خود ادامه دهید و از نیروی انسانی باید از همه بیشتر به آن توجه کرد.
از ملت عزیز می خواهم با شورای نظامی محل همکاری نمایند و از آن برادران می خواهم کارهای خودشان را به مردم ابلاغ نمایند و کارهای تبلیغاتی که از سلاح جنگ برٌنده تر است بیشتر نمایند تا مردم بیشتر انقلاب را بشناسند .
من که دارم راهی سفری پربار میشوم شما مردم نگویید که او بخاطر مثلا پول رفته است و زور هم نیست ، هر کس دوست دارد "این گوی و این هم میدان" و از شما عزیزان می خواهم که امام عزیز و بزرگوار را تنها نگذارید و همیشه گوش به فرمانش دهید که وگرنه پشیمانید ، از امام جلو نیافتید که خوارج می شوید و از آن عقب نیافتید که منافق و گمراه می شوید و همیشه دنباله روی امام حرکت کنید.
من مردن در بستر را ننگ میدانم و می خواهم در راه خدا به درجه ی رفیع شهادت نائل آیم تا مردم بدانند رزمنده ای از تبار" حسین "
از خطه ی خون رنگ و لاله خیز مازندران راهی جبهه ی جنگ می شود که در سنگر بمیرد نه در بستر ، و ائمه معصومین ما مردن در بستر را برای خودشان ننگ دانستند .
از مردم این محل می خواهم که انجمن اسلامی محل که خیلی هم واجب است که امام میفرماید انجمن های اسلامی نقش انبیا را دارند را تشکیل دهند. انشاءالله به گفته امام بزرگوار امسال سال پیروزی است ، جبهه را خالی نکنید جبهه به یاری خدا نیرو زیاد دارد ولی باز هم کم است و شما ای پدر و مادر مهربانم ، شمائی که سالهای سال در سرمای زمستان شب را تا صبح بیدار بوده و من را به این روز رساندید از شما ممنونم که مرا انقلابی و برای دفاع از میهن اسلامی ام تربیت نمودید و حال خداوند این امانت شما را میخواهد از دستتان بگیرد و برای یاری از محرومان و مستضعفان ببرد.
مبادا از این راهی که فرزندتان انتخاب کرده ناراحت باشید ، شما صبر و استقامت را پیشه کنید و برای مردمان محل جهت یاری رزمندگان تبلیغ نمایید. مبادا در مراسم تشییع جنازه ام ذره ای ناراحتی به دلتان راه دهید و دشمنانتان را خوشحال سازید،گریه برای امام حسین و یارانش بکنید .
اگر جنازه ام به دستتان نرسید خداوند را شکر بگویید. مبادا بگویید چرا جنازه ی فرزند دیگران می آید ولی جنازه ی فرزندم نمی آید و اجرتان را از بین نبرید . برادران عزیزم : شما که همیشه در دوسنگر مقدس مدرسه و جبهه بوده و هستید مبادا اینها را رها سازید که گمراه می شوید و سلاح های خونین و غلطان من و هم سنگرانم را برگیرید و دشمنان خدا را مجال پایداری و استقامت ندهید .
مبادا بعد از شهید شدنم سنگر مقدس جبهه را رها سازید و به شما باید بگویم که شما لقب خانواده ی شهید را گرفته اید و در مقابل افراد محل سربلند هستید . ای خواهران گرامی ام ابتدا باید بگویم که حجاب همگی شما کوبنده تر از خون سرخ من است ، پس حجابتان را حفظ کنید وگرنه دشمنانتان را خوشحال ساخته اید و فرزندانتان را محجب و انقلابی بار بیاورید و به آنها احکام اسلامی نماز و روزه یاد بدهیدو در تشییع جنازه ام صبر و استقامت پیشه سازید و هیچ ناراحتی به دلتان راه ندهید .
در خاتمه از همه شما تشکر و قدردانی میکنم که در مراسم من شرکت کرده اید . در ضمن شصت روز زوزه ی قضا بر عهده ی خانواده ام است و نماز قضای من نیز یادشان نرود و اگر جنازه ام نیاز به غسل کردن داشت غسل کردن و کفن پوشیدن به دست مادرم انجام گیرد .
""والسلام""شهریورماه 14/6/1365
دوستدار همگی شما عزیزان و حقیر یکایک شما
( علی اصغر نوروزی )