تاریخ :  یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

به نام خدا

با عرض سلام وخسته نباشید به همراهان همیشگی این وبلاگ.بالاخره انتظار ها به سر رسید

یک دوره مسابقه فوتبال و والیبال به مناسبت فرارسیدن فرخنده عید باستانی ایرانیان عید نوروز در روستا برگزار میگردد.در این دوره از بازیها در قسمت فوتبال 6 تیم و در قسمت والیبال 4 تیم شرکت کرده اند.زمان برگزاری مسابقات از روز سوم فروردین می باشد

منتظر اخبار و نتایج و حواشی این مسابقات باشید


ادامه دارد.............


elnino:f


تاریخ :  جمعه ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

با سلام...این مطلب طنز نیست ؛ پس الکی نخندید!

اینجا  رودخانه ی هراز نیست!  تالاب انزلی هم نیست !  به  استخر پرورش ماهی هم شباهتی نداره !

جالبه بدونید که اینجا خیابان اصلی روستای ماست...که واقعا به یک جاده ی صعب العبور در طی این بارندگی های اخیر تبدیل شده!

 سیرجارون 1389

میدونید مشکل کار کجاست؟ مشکل کار ما در سرعت پروژه ی طرح هادی هست و این بر همگان واضح و روشنه !

منظور حرفام فقط در حد یه همکاری برادرانه است...اخیرا شنیدیم و گاهی دیدیم که برخی افراد به دلایل نامعلوم و تعصبات بیجا باعث کند شدن پروژه طرح هادی روستای سیرجارون شدن که تصویر زیر گواه گوشه ای از حرفهای بنده هست  البته دیوار نویسی هم کار پسندی نیست!

 سیرجارون 1389

اما نباید عکس العمل های زیر رو داشته باشه که میدونم هرگز چنین اعمال پیش نمیاد ؛ چون کسی تا حالا با زور کاری رو پیش نبرده!

 سیرجارون 1389

امیدوارم این غائله زودتر تموم و ختم به خیر بشه...

به امید یه روز خوب!!!


تاریخ :  دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

سلام بر هم ولایتی های عزیزم

امروز دم ظهر وارد روستا شدم . انصافا نسبت به یک ماه پیش تغییر کرده بود و انصافا داغون تر شده بود . اونم بخاطر طرح هادی که دیگه واسه همه قصه ی امیر ارسلان شده...در ضمن این بارندگی های اخیر و ساختمون سازی برخی روستاییان به بدتر شدن وضع معابر روستایی کمک کرده و جاده روستایی رو با وقاحت تمام به (خیلی عذر میخوام) جاده مال رو تبدیل کرده...انشالله که هرچه زودتر این وضع خاتمه پیدا کنه...خداییش سردرد گرفتیم از دست این ناهماهنگی ها و همکاری نکردن های بی جا ...


اما امروز وقتی شنیدم دوباره خادم بزرگوار مسجد حاجی عباسی بیمار شدند خیلی ناراحت شدم...از شما دوست عزیز قلبا میخوام برای سلامتی این عزیز زحمتکش دست به دعا بشین تا سالم به آغوش خانواده محترمشون برگردن..هیچ کس نمیتونه تلاشهای ایشون رو در مراسمات و ساختو اداره بناهای مذهبی نادیده بگیره...


خبر بعدی که شنیدم این بود که پسرخاله جواد سلطانی مدتی هست که از ناحیه چشم آسیب دیده و باتوجه به اینکه چشم و چراغ خانواده ی محترمش هست اذهان زیادی رو به خودش متوجه و درگیر کرده...از شما دوست عزیز خواهش دارم برای سلامتی این دوست عزیز و همه ی بیماران خصوصا بیماران روستای سیرجارون دعا کنید..


به خانواده های داغدار شکری که اخیرا عموی بزرگوارشون آقای فرج الله شکری رو در یک سانحه رانندگی از دست دادند تسلیت عرض میکنیم...

مدیریت وبلاگ روستا : ش.هادی زاده 


تاریخ :  یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

به نام خدا

سلام.طرح هادی روستا که از چند هفته پیش اغاز شده به لطف خدا و کمک اهالی روستا به شدت هر چه بیشتر در حال پیشروی می باشد.هم اکنون این طرح پس از عبور از منزل اقای صمد محمودی و زمین کشاورزی اقای سیروس محمودی به منزل اقای ساسان هادیزاده رسیده است که به لطف خدا و تلاش معمار اقای طالبی و خش ابوذر داماد اقای قنبر سلطانی و تلاش بی وقفه اقای محمد شکری و محمد هادیزاده در روز سه شنبه 1365/12/17به پایان خواهد رسید.

به امید پیشرفت روز افزون روستا و جوانان روستا در تمامی زمینه ها...............

ادامه دارد.............................

elnino:f


تاریخ :  پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

عجیب ترین مرگ های دنیا!

بوسه بر ماه
لی پو یکی از دو شاعر بسیار بزرگ قدیمی چین بود. او شاعری رمانتیک و خیالباف بود. ژاپنی ها می گویند او عادت داشت تا هر شب در خیابان ها و در کنار رود یانگ تسه قدم بزند. یک شب که آسمان صاف و مهتابی بود، لی پو تصمیم گرفت با قایقی از رود یانگ تسه عبور کند تا شاید ایده ای جدید برای شعرهایش به ذهنش برسد که ناگهان عکس ماه را در میان آب های رودخانه دید. او آن قدر شیفته زیبایی و نور ماه شدکه خواست آن را در آغوش گرفته و ببوسد. تا لی پو به سمت آب خم شد به داخل آب سقوط کرده و چون شناگر ماهری در آن موقع شب آنجا نبود که او را نجات دهد او در آب خفه شد.

مرد پرنده
در سال ۱۹۱۱ فرانس لیچت- خیاط فرانسوی ای که در آرزوی پرواز هر روز وسیله جدیدی را اختراع می کرد و هر بار با شکست مواجه می شد- به فکر دوخت پالتویی به سبک بال پرندگان افتاد تا با آن پرواز کند.
او پالتو را دوخت و برای آزمایش آن به بالای برج ایفل رفت تا پرواز خود را از آنجا آغاز کند. ابتدا قرار بود او یک آدمک را با این پالتو پرواز دهد اما در لحظه آخر تصمیمش عوض شده و خودش پرواز کرد و به جای آسمان مستقیم به سمت زمین سقوط کرده و در دم جان سپرد.
 
مرگ با پوست پرتقال
بابی لیچ در سال ۱۹۱۱ دومین نفری بود که توانست توسط قایقی شبیه بشکه به سلامت از آبشار نیاگارا عبور کند و به همین دلیل به شهرت رسید. این کار او درست در زمانی بود که بسیاری از کسانی که برای عبور از نیاگارا تلاش کرده بودند هرگز بازنگشتند و به همین خاطر لقب «بابی جسور» به او داده شده بود. اما همین بابی جسور و البته خوش شانس که توانسته بود از پرخطر ترین آبشار دنیا به سلامت بگذرد، روزی هنگام عبور از یک خیابان در نیوزلند، ناگهان پایش را روی یک پوست پرتقال گذاشته و لیز خورد. پای بابی آن قدر بد شکست که پزشکان مجبور شدند آن را قطع کنند اما این پایان بدشانسی بابی نبود. او چند روز بعد در اثر قانقاریایی که به خاطر زخم پایش ایجاد شده بود درگذشت.
 
ریش پر دردسر
هانس استینگر استرالیایی به خاطر داشتن ریش بلند ۵/۱ متری و مرگ به خاطر آن شهرت جهانی دارد.
در سال ۱۵۶۷ آتش بزرگی در شهری که او در آن زندگی می کرد شروع شد. هانس فراموش کرد تا قبل از آنکه برای خاموش کردن آتش، به کمک مردم برود، ریش هایش را جمع کند برای همین در جریان کمک کردن به افرادی که گرفتار آتش شده بودند، ناگهان ریش های هانس زیر پایش گیر کرد و باعث شد تا تعادلش بر هم خورده و به شدت با زمین برخورد کند وگردنش بشکند. بله او به همین سادگی جانش را از دست داد
 
کشتن کاکتوس ها
تیر اندازی به کاکتوس ها یکی از سرگرمی های دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی در آمریکا بود. در سال ۱۹۸۲ دیوید گراندمن ۲۷ ساله اهل آریزونا، با تیراندازی به درختان کاکتوس توسط یکی از آنها کشته شد.
ماجرا از آنجا شروع شد که دیوید همراه دوستش مشغول هدف گیری درختان کاکتوس بودند. او چندین بار به طور متوالی به درخت شلیک کرد که ناگهان یکی از شاخه های دو متری کاکتوس که تحمل کمتری داشت از انتها کنده شده و روی سر دیوید افتاد.
به خاطر جراحات شدید تیغ ها و همچنین ضربه ای که بر اثر افتادن این شاخه دو متری بر سر و گردن دیوید وارد شد، او در دم جان سپرد.
 
روبات قاتل
رابرت ویلیام اولین شخصی بود که توسط روباتی که به دست خودش ساخته بود کشته شد. در ۲۵ ژانویه ۱۹۷۹ ویلیام با کمک گروه فورد، موتور روباتی ساخت. یک روز که او به تنهایی مشغول کار روی آن بود ناگهان روبات روشن شده و به خاطر نقصی که در سیستم هوشمندش به وجود آمده بود، ناگهان به صورت عجیبی شروع به حرکت کرد. ویلیام به این سو و آن سو می دوید تا از دست روبات فرار کرده یا آن را خاموش کند اما روبات ضربه ای را به دست ویلیام وارد کرد و باعث خونریزی شدید در دست او شد. ویلیام همچنان درد می کشید و به دنبال راهی برای غیرفعال کردن روبات بود که با وارد شدن ضربه محکم بعدی به سرش، جان خود را از دست داد.
 
مرگ به خاطر پرخوری
آدولف فردریک، پادشاه خونخوار و مقتدر سوئدی که علاقه بسیار زیادی به خوردن و آشامیدن داشت، در یکی از شب های سال ۱۷۷۱، برای شام به آشپز خود خاویار، خرچنگ، سالاد کلم و شاه ماهی دودی سفارش داد که همه آنها را همراه نوشیدنی فراوان نوش جان کرد اما هرگز فکر نمی کرد که پرخوری تا چه حد ممکن است خطرناک باشد. بعد از خوردن آن همه غذا، او تقاضای سلما – دسر مورد علاقه اش- را کرد که بعد از خوردن آن ناگهان احساس خفگی و شکم درد شدیدی کرده و قبل از آنکه پزشک دربار بتواند کاری بکند جان باخت. امروزه داستان پادشاه خونخوار در کتاب های مدرسه ای سوئد به عنوان پادشاهی که از خوردن زیاد مرد نقل می شود.
 
مرگ در میان زباله ها
جمع آوری وسایل کهنه و شکسته از خیابان ها، تنها سرگرمی برادران کولیر- لانگلی و هومر – بود. اما همیشه سارقان که فکر می کردند آنها عتیقه بسیاری در خانه دارند به آنها دستبرد می زدند و به همین دلیل برادران کولیر دورتا دور خانه تله کار گذاشتند. در سال ۱۹۷۳ هومر بینایی خود را از دست داد. در سال ۱۹۷۴ پلیس به دلیل شکایت مردم از بوی تعفن، در خانه برادران کولیر را شکسته و وارد شد و پس از بیرون آوردن چند تن زباله ازخانه آنها، جسد هومر را در خانه در حالی پیدا کرد که بر اثر گرسنگی و تشنگی جان باخته بود. پس از جست وجوی بیشتر، جسد لانگلی سه متر آن طرف تر پیدا شد؛ در حالی که در یکی از تله هایی که خودش ساخته بود گیر افتاده بود. او در حالی به استقبال مرگ رفته بود که سینی غذای هومر در دستش بود.
 
خواهران برقی
در سال ۱۹۹۱ یوکت پائن ۵۷ ساله در حال قدم زدن و سرکشی به زمین ها و گاوهایش بود که ناگهان روی زمینی گلی پا گذاشت و لیز خورد؛ اما این پایان ماجرا نبود، زن بخت برگشته درست روی سیم برقی افتاد که زیر گل و لای باغ پنهان شده بود. سیم بریده شده بود و او بر اثر برق گرفتگی جان خود را از دست داد.
پس از گذشت چند روز از خاکسپاری یوکت، خواهر ۵۲ ساله او به باغ خواهرش رفته و برای جواب دادن به سوال همسایه ها درمورد چگونگی مرگ یوکت خواست صحنه را دوباره بازسازی کند که او هم لیز خورد و به وسیله همان سیم دچار برق گرفتگی شده و از دنیا رفت.
 
مرگ جان سخت
گریگوری راسپوتین یکی از مبلغان دینی روسی بود که ادعا می شود توانست با دعا و نیایش، فرزندش نیکلای دوم را که تمام پزشکان از درمان او ناامید شده بودند، شفا دهد و به همین خاطر در درباره شاهجایگاه خاصی پیدا کرد. مخالفان درصدد کشتن او برآمدند و برای این منظور ابتدا از پشت سر تیری به او شلیک کردند اما چون اثری نداشت سه بار دیگر به او شلیک کردند و او همچنان زنده بود. سپس با چماقی بزرگ بر سر او کوبیدند اما باز هم او زنده بود و در آخر به پای او سنگی بزرگ بستهو در رودخانه یخی نوا اندختند و به این ترتیب او براثر خفگی و سرما جان خود را از دست داد.


تاریخ :  یکشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۹
نویسنده :  سیرجارون

به نام خدا

طرح هادی روستای سیرجارون از روز سه شنبه به مورخه  1389/11/26  اغاز شد.شروع این طرح از خانه اقای رحمت محمودی بوده که به علت باران چند روزی طرح متوقف شد.

با بهبودی وضع هوا این طرح در روز جمعه مجددا اغاز به کار کرده وامروز در روز یکشنبه به منزل اقای هادیزاده رسیده است

ادامه دارد.....


وطن یعنی پدر ؛ مادر ؛ نیاکان...!

سلام بر همه
به وبـسایــت روستای سیرجارون خوش آمدید!
هدف اصلی ما معرفی بیشتر این روستای عزیز و دوست داشتنی به شما دوست عزیز می باشد .
با نظرات سازنده ی خود ما را در این امر یاری فرمایید...

کانال تلگرام روستای سیرجارون:
T.me/Sirjaron

صفحه اینستاگرام روستای سیرجارون:
instagram.com/sirjaron


ایمیل روستا:
sirjaron@yahoo.com